کد مطلب:369922 پنج شنبه 19 اسفند 1395 آمار بازدید:1692

1 - اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَکْمَلَ الْإِیمَانِ
 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم

دعای شریفه ((مكارم الاخلاق (1))) حاوی تعالیمی مهم و درسهایی آموزنده و انسانساز است و به هر نسبت كه افراد علاقمند و با ایمان در مضامین آن دقت كنند و محتوای آن را بنیكی فرا گیرند و دستورهایش را عملا به كار بندند، به همان نسبت از سعادت واقعی و كمال راستین برخوردار می گردند و به مكارم اخلاق و سجایای انسانی متخلق می شوند. البته اگر این دعا شرح و تفسیر شود و جملات آن با استفاده از آیات و اخبار، مورد بحث و بررسی قرار گیرد، قطعا فواید و نتایج آن برای مسلمانان بیشتر خواهد بود. برای نیل به این هدف مقدس ، اینك به خواست خداوند متعال ، شرح و تفسیر آن آغاز می گردد.

امام سجاد (ع) در ابتدای دعا، بر پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت معظمش درود می فرستد و در پیشگاه الهی عرض می كند:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِیمَانِی أَكْمَلَ الْإِیمَانِ (2)

خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و ایمان مرا به كاملترین مدارج برسان .

در جمله اول ، یعنی ((صلوات بر پیامبر اسلام )) دو مطلب قابل بحث است : یكی مشروعیت اصل دعا در آیین مقدس اسلام ، و آن دیگر درود بر نبی معظم اسلام قبل از آغاز دعا.

اما موضوع اول ، یعنی ((مشروعیت دعا از نظر شرع مقدس )) یكی از قطعی ترین امور دینی و از جمله ضروریات اسلام است ، یعنی قرآن شریف و روایات پیغمبر و ائمه معصومین علیهم السلام این مطلب را به مردم آموخته اند كه مسلمانان و پیروان قرآن باید حوائج و مقاصد خود را و حل مشكلات و گرفتاری های خویش را در پیشگاه خدا عرضه كنند و از ذات اقدس او بخواهند كه آن مشكلات را حل نماید و آن گرفتاری ها را برطرف سازد. بنابراین اصل مشروعیت دعا در اسلام قطعی و مسلم است .

جالب آنكه نه تنها در دین اسلام دعا امری است قطعی و مسلم ، بلكه در ادیان انبیای گذشته و نزد پیامبران سلف نیز مساله دعا یك امر حتمی بوده و پیشوایان الهی این مطلب را به مردم گفته و آموخته اند.

علاوه بر این خودشان در مواقع و موارد متعدد در پیشگاه باری تعالی دعا كرده اند و خداوند بعضی از آن دعاها را در قرآن شریف آورده است . یك مورد در قضیه حضرت شیخ الانبیاء و المرسلین ، ابراهیم خلیل است . موقعی كه هاجر و اسماعیل را به سرزمین بی آب و گیاه مكه آورد و آنان را در آنجا مستقر نمود، عرض كرد:

ربنا انی اسكنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتك المحرم ربنا لیقیموا الصلوه (3 )

پروردگارا! من كسانی از اهل بیت و ذریه خود را در این سرزمین بی آب و گیاه ، در كنار بیت مقدست اسكان داده ام برای آنكه اقامه نماز كنند و دینت را بر پا دارند. آنگاه دعا می كند و می گوید:

فاجل اءفئده من الناس تهوی الیهم (4)

بارالها! تفضل كن و در مقابل این خدمت دینی ، دلهای مردم را به آنان متمایل بنما.

دعای دیگر كه خدا در قرآن آورده ،از حضرت زكریاست . او در ایام پیری و شكستگی خود و در روزگار پیری همسر خود به پیشگاه الهی عرض می كند:

و انی خفت الموالی من و رائی و كانت امراتی عاقرا فهب لی من لدنك و لیا(5)

خداوندا! من بعد از خود در امر دین تو از كسان و بستگانم خائفم . پروردگارا در این سنین پیری خودم و همسرم ، به لطف و كرمت به ما فرزندی عنایت كن كه جانشین من شود و مسائل مربوط و متناسب با من را انجام دهد. باری تعالی دعای او را مستجاب كرد و حضرت یحیی را به وی عطا فرمود.

اما دعای سوم از حضرت موسی بن عمران (ع) است . موقعی كه موسی (ع) از طرف خداوند ماءمور می شود نزد فرعون برود و او را به لطف الهی می پذیرد ولی دعا می كند و می گوید:

رب اشرح لی صدری و یسرلی امری واحلل عقده من لسانی یفقهوا قولی (6)

بارالها! تو به من در این كار بزرگ ، شرح صدر عنایت فرما، مشكلات مرا در این راه آسان كن و زبان مرا گویا نما تا آنان سخنان مرا بفهمند و به دین تو متوجه شوند.

آیات دیگری نیز در قرآن شریف هست كه خداوند در آنها از دعای پیامبران سخن گفته و قضایای آنان را نقل نموده است .

مقصود از ذكر این چند آیه توضیح این مطلب است كه مسئله مشروعیت دعا نه فقط در دین مقدس اسلام است و نه فقط پیغمبر اسلام و ائمه معصومین علیهم السلام خود دعا كرده اند، بلكه دعا در ادیان سلف هم مشروعیت داشته و جزو تعالیم الهی بوده و پیامبران خدا و پیشوایان دین هم مشكلات و تمنیات خود را در پیشگاه خدا عرضه می كردند، دعا می نمودند، و از او اجابت می خواستند.

در اولین جمله ای كه امام سجاد (ع) در دعای ((مكارم الاخلاق )) آورده ، درود به پیغمبر است :

اللهم صلی علی محمد و آله .

این جمله دارای دو بعد است . بعد اول این است كه دعا مشروعیت دارد، خواه موضوع دعا درود بر پیغمبر اسلام باشد و خواه موضوع آن مسائل و مطالب دگر، و انبیای گذشته نیز این برنامه را داشتند.

اما مسئله درود بر پیغمبر اكرم در آغاز دعا مطلب دگری را هم در بر دارد و آن اینكه تمنیات و تقاضاهای مردم ، به علل متعدد، گاهی قابل پذیرفتن نیست . آنجایی كه مقبول درگاه الهی است عمل می شود اما آنجایی كه مورد قبول واقع نمی شود، علل و عوامل متعدد دارد و موانعی بر سر راه تحقق آن تقاضاست كه بدان سبب قابل قبول پروردگار نیست . این مطلب در خلال روایات و اخبار اهل بیت آمده و قسمتهایی را خاطر نشان ساخته اند.

از جمله دعاهای مردود، دعاهایی است كه برخلاف نظام احسن عالم و قضای قطعی خدا باشد. مثلا اگر كسی دعا كند كه ((پروردگارا! من همیشه زنده بمانم و هرگز از دنیا نروم ))، دعایش پذیرفتنی نیست ، زیرا:

كل نفس ذائقه الموت .(7)

هر نفسی شربت مرگ را می چشد.

یا دعا كند كه ((بارالها! جوانی من همیشه ثابت بماند و من هرگز به پیری و فرسودگی دچار نشوم ))، این دعا نیز قابل عمل و استجابت نیست ، زیرا قضای قطعی خداوند این است كه انسان از طفولیت به نوجوانی و جوانی برسد، سپس به میانسالی برسد، و اگر عمر داشته باشد به پیری برسد و آنچنان فرسوده شود كه تمام قوا را از دست داده و معلومات خود را فراموش كرده باشد.این برنامه ها را خداوند به قضای خود مقرر فرموده و در قرآن شریف آمده است .

گاهی افراد از روی عدم توجه و بی علمی دعاهایی می كنند كه از نظر حفظ نظام عالم عملی نیست و ائمه معصومین علیهم السلام در مواقعی به افراد تذكر داده اند و آن تذكرات به صورت حدیث در كتب اخبار آمده ، تا مردمی كه از آن به بعد می آیند و پیرو اسلام اند متوجه آن دقایق و نكات باشند. در حدیثی از امام صادق (ع) آمده است كه فرموده ، دعا كننده نگوید:

اللهم لا تحوجنی الی احد من خلقك فانه لیس من احد الا هو محتاج الی الناس بل یقون اللهم لا تحوجنی الی شرار خلقك ، و لایقول اللهم انی اعوذبك من الفتنه بل یقول من مضلات الفتن و ان لا یسال فوق قدره فانه یستحق الحرمان (8)

آن كس كه دعا می كند نگوید: بارالها! مرا محتاج به هیچیك از مخلوقین خود منما، زیرا انسانی نیست مگر آنكه محتاج به مردم است . اگر می خواهد دعای صحیح بنماید بگوید: خداوندا! مرا به اشرار خلقت محتاج منما.

در جمله دوم می فرماید: كسی نگوید: خدایا! از فتنه و امتحان به تو پناه می برم ، زیرا آزمایش مردم قطعی است و حتما همه افراد در زندگی باید مورد آزمایش قرار گیرند، بلكه در مقام دعا بگوید: خدایا! از آن امتحاناتی كه موجب لغزش می شود و باعث گمراهی و كجروی انسان می گردد به تو پناه می برم .

و همچنین می فرماید: هیچ فرد دعا كننده ای از خداوند، بالاتر از قدر و منزلت و ارزش خود تقاضا ننماید، زیرا چنین انسانی كه تقاضای بی مورد و فوق مقدار و وزن خود می نماید شایسته محرومیت است كه به آن دعا دست نیابد و آن دعا از وی پذیرفته نشود.

حدیث دیگر از علی (ع) است :

سمع (ع) رجلا یدعو لصاحبه فقال : لا اراك الله مكروها. فقال (ع): انما دعوت له بالموت ، ان من عاش فی الدنیا لابد ان یری المكروه (9)

مردی در حضور علی (ع) درباره دوست خود دعا كرد و گفت : خداوند هیچ ناملایم و مكروهی را برای او پیش نیاورد و درباره او روا ندارد. علی (ع) كه این دعا را شنید به او فرمود: شما برای دوستت دعا كرده ای به مرگ ، یعنی می گویی : خدایا دوست مرا از دنیا ببر و به حیات او خاتمه بده ، زیرا انسان زنده و كسی كه در دنیا زندگی می كند لابد و ناچار باید به ناملایمات و مكروهاتی دچار گردد.

این چند نمونه روشنگر این حقیقت است كه مردم بدانند چرا اغلب دعاها مستجاب نمی شود. یك قسمت بی اثر ماندن دعاها مستند به این است كه خواسته های آنها برخلاف نظام آفرینش است . اما علل و عوامل دیگری هم هست كه موجب عدم استجابت است و دعا در پیشگاه الهی مورد قبول واقع نمی شود و به اجابت نمی رسد.

در بین تمام دعاها یك دعا كه قطعا و جزما همیشه مستجاب می شود، دعای صلوات است ، یعنی اینكه انسان بگوید:

اللهم صلی علی محمد و آل محمد

این یك تمنایی است كه قطعا پذیرفته درگاه الهی است و هر دعا كننده ای ذكر صلوات را بگوید و تقاضای درود برای پیغمبر و آل پیغمبر بنماید خداوند دعای مستجاب می كند و به پیغمبرش درود می فرستد. در این مورد پذیرش است ، شما برای اینكه دعاهای دگرتان مستجاب شود قبل از دعا كردن ، به رسول اكرم و اهل بیتش صلوات بفرستید و سپس تقاضای خود را بگویید، زیرا دعای صلوات به پیشگاه خدا عرضه شده زمینه پذیرش بهتر و عالی تر دارد و در این باره روایاتی است كه به بعضی از آنها اشاره می شود.

امام صادق (ع) می فرماید:

لا یزال الدعا محجوبا حتی یصلی علی محمد و آل محمد(10)

همیشه دعاها در پشت پرده است ، یعنی نمی تواند آزادانه به پیشگاه الهی راه پیدا كند تا وقتی كه مشتمل بر درود به پیغمبر باشد.

حدیث دوم : علی (ع) می فرماید:

كل دعاء محجوب عن السماء حتی یصلی علی محمد و آل محمد(11)

دعاها محجوب و محروم از وصول به مقامات عالیه است تا وقتی كه درود به پیغمبر فرستاده شود.

اما حدیث سوم :

عن ابیعبد الله (ع) قال : اذا دعا احد كم فلیبدء بالصوه علی النبی فان الصلوه علی النبی مقبوله و لم یكن الله لیقبل بعض الدعا و یرد بعضه (12)

امام صادق (ع) می فرماید: وقتی یكی از شما در پیشگاه خداوند دعا می كند البته تقاضای خود را با صلوات بر پیامبر آغاز كند چه آنكه درود بر پیامبر، مقبول درگاه الهی است و خداوند چنین نمی كند كه دعایی را كه شامل چند مطلب است و با صلوات بر نبی آغاز شده قسمتی را بپذیرد و قسمت دیگر آن را رد كند. در اینجا بمورد است تذكر داده شود كه روایت دگری هم از امام صادق (ع) آمده كه فرموده است :

و اءن یختم دعاءه بالصلوه علی محمد و آل محمد(13)

علاوه بر آنكه در آغاز دعا صلوات بفرستد، در پایان دعا هم درود بفرستد و مجموعه تمنیات خود را آغاز كند با دعای به پیغمبر و پایان دهد با دعای به پیغمبر.

از آنچه مذكور افتاد دو مطلب به دست آمد: اول آنكه دعا در دین مقدس اسلام و تمام ادیان آسمانی مشروعیت دارد، انبیای سلف و همچنین پیمبر اسلام و ائمه معصومین ، خود دعا بسیار كرده اند و پیروان خود را به تقاضای صلوات بر محمد و آل محمد است . اولیای دین توصیه كرده اند كه مستدعیات خود را محفوف به صلوات بنمایید و در ابتدا و انتهای آن بر پیامبر درود بفرستید تا دعای شما شایسته قبول باشد و در معرض اجابت خداوند بزرگ واقع شود و مقصد و مقصود شما تحقق یابد. از این رو امام سجاد (ع) دعای ((مكارم الاخلاق )) را با صلوات بر پیامبر آغاز نموده ، بدین منظور كه سایر مطالب مورد درخواست كه قسمت به قسمت در این دعا به پیشگاه خدا عرض می كند به اجابت برسد و مورد قبول درگاه باری تعالی واقع شود.

وبلغ بایمانی اكمل الایمان

امام سجاد (ع) بعد از ذكر صلوات ، اول درخواستی كه از خدا می نماید این است كه می گوید: بارالها! ایمان مرا به كاملترین مدارج آن برسان .

درباره ایمان ، سخن بسیار است و مطالب متعددی درباره آن در كتب اسلامی آمده كه در اینجا به اختصار به بعضی از آنها اشاره می شود:

جمعی از آقایان می گویند ((ایمان )) از ماده ((امن )) است و آن حالت آرامش و اطمینان خاطری است كه در باطن انسان تحقق می یابد.

بنابراین می گویند ((ایمان )) در اسلام عبارت است از حالت باور معنوی و آرامش نفس ، مطلبی كه بسیار قابل توجه است و درباره آن هم بحث شده این است كه آیا ((ایمان )) عقد قلبی صرف است و بس ، یا متضمن اقرار به زبان ، شهادت به زبان ، و عمل به بدن نیز هست . در این مورد، عقیده عده ای از علمای بزرگ قدیم و حدیث این است كه ((ایمان )) فقط عقیده قلبی است و بس ، شهادت به زبان و عمل به بدن از شرایط ((ایمان )) است ، به این معنی كه كسی كه می خواهد ایمان به معنای تعالیم قرآن داشته باشد باید در دل مؤ من و به زبان مقر باشد و در مقام عمل هم وظایف لازم را انجام دهد. كسانی كه عقیده دارند كه ایمان فقط عقد قلب است به آیاتی استشهاد می نمایند. در یك آیه خداوند می فرماید:

كتب فی قلوبهم الایمان (14)

ایمان را در دلهای آنان نوشته است .

در آیه دیگر می فرماید:

قالت الاعراب آمنا. قل لم تومنوا ولكن قولوا اسملنا ولما یدخل الایمان فی قلوبكم (15)

كسانی از اعراب گفتند: ما ایمان آورده ایم . بگو ایمان نیاورده اید بلكه اسلام آورده اید و هنوز ایمان در دلهای شما داخل نشده است .

البته آیات دیگری هم در قرآن هست كه كلمه ((ایمان )) در آنها آمده و آن را به عمل مستند و مرتبط كرده و در قرآن آیات شامل این ارتباط، بسیار است مانند:

ان الذین آمنو و عملوا الصالحات (16)

و بشر الذین آمنو و عملوا الصالحات (17)

و العصر ان الانسان لفی خیر الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات (18)

قرآن شریف در این آیات ، بعد از ایمان ، عمل صالح را می گوید. معلوم می شود عمل صالح خودش جزء ایمان و مجموع عقد قلب و عمل زبان یك چیز واحد باشد، در آن صورت باید بگوییم ((عمل صالح )) كه خودش جزء ایمان است عطف به نفس خود از نظر ادبی غلط است و نمی شود یك چیزی را به خودش عطف كنند و نسبت دهند. پس ناچار باید بگوییم ((عمل صالح )) ایمان نیست تا بتوانیم بگوییم نسبت دادن عمل صالح به ((ایمان )) از نظر اصل ادبی درست است و بجا.

این یك خلاصه مختصر از بیان آقایانی است كه عقیده دارند ایمان فقط به دل است و بس ، ربطی به زبان ندارد و ربطی به عمل هم ندارد.

اما در مقابل آنان آقایانی هستند كه می گویند: خیر، ایمان هم عقد دل است و هم عمل بدن . در اینجا مطلبی را از شیخ طوسی می آورم كه ایشان ایمان را هم عقیده قلبی می داند و هم اقرار به زبان و عمل بدن . شیخ طوسی می فرماید ایمان مركب است از تصدیق درونی و اقرار ظاهری و استدلال ایشان بر این اساس است كه می گویند: اقرار به زبان تنها ایمان نیست . به دلیل این آیه :

قالت الاعراب آمنا قل لم تومنوا(19)

اعراب آمدند، می گویند ما ایمان آوردیم . خدا نفی می كند می گوید: ایمان نیاورده اید، چون در دلتان ایمان نیست پس مؤ من نشده اید. اینان به زبان كه می گویند، خدا می فرماید مقبول نیست . پس معلوم می شود كه ایمان در شرع مقدس فقط به زبان نیست .

در مقابل ، شیخ طوسی از نظر جنبه معنوی هم می گوید: این قضیه تصدیق هم بدون اقرار زبان ، آن هم ایمان نیست و برای اثبات این مطلب به یك آیه استشهاد می كند و آن آیه مربوط به حضرت موسی (ع) است كه می گوید:

و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم ظلما و علوا(20)

می گوید: معجزات موسی را دیدند، در دل یقین داشتند كه موسی پیغمبر خداست ، اما به زبان انكار كردند. پس معلوم می شود اگر آدمی در دل به نبوت موسی (ع) یقین داشته باشد اما آن را به زبان نیاورد به موسی (ع) ایمان نیاورده . درباره پیغمبر اسلام هم قرآن می گوید: علمای یهود كه آشنا به كتب سماوی هستند،

یعرفونه كما یعرفون ابناء هم (21)

اینان پیغمبر را آنچنان خوب می شناسند كه فرزندان خودشان را، پس كسانی كه پیامبر اسلام را فرستاده خدا می دانند و نبوت او را همانند شناختی كه نسبت به فرزندان خویش دارند می شناسند اما عقیده قلبی خود را با زبان انكار می كنند ایمان ندارند، و آیات از اینگونه بسیار داریم .

نمونه دیگری از یقین قلبی اما خودداری از اقرار در ابوجهل بود. ابوجهل مظهر شرك است ، آدمی بسیار بد و سمبل كفر است . یك روز پیغمبر اكرم با بعضی از رفقای خود از آنجا می گذشت . او هر وقت به پیغمبر می رسید قیافه تلخ ، زننده ، تند، و بی ادب به خود می گرفت ، اما این دفعه استثنائا با گشاده رویی پیش آمد و دست محكمی به پیغمبر داد و رفت . این امر بسیار شگفت آور بود. رفقای خود ابوجهل گفتند: عجبا! آیا پیغمبر گرویده ؟ پس جبهه ما ضعیف شده - مسلمانان گفتند: امری حیرت آور است ! آیا ابوجهل قبول اسلام كرده ؟ پس اسلام از قوت بیشتری برخوردار گردیده . او مردی بسیار نیرومند است .

آنگاه می نویسد: فقیل له . به ابوجهل گفتند: این چه بود؟ پاسخ داد:

قال والله انی لا علم انه صادق ولكن متی كنا تبعا لعبد مناف (22)

گفت : به خدا قسم ، من می دانم كه این مرد صادق و راستگوست ولكن چه موقع چنین بوده كه ما پیرو عبد مناف و فرزندان او باشیم .

ملاحضه می كنید كه ابوجهل آنچنان به پیمبر ایمان باطنی و اعتقاد واقعی دارد كه هم قسم یاد می كند و هم سخن خود را با لام تاكید می آورد ولی با زبان صریحا انكار می كند و جلوه گاه كفر است . بنابراین همانطور كه یهود می دانستند موسی بن عمران فرستاده خداست و یقین باطنی داشتند اما چون به زبان انكار كردند، كافرند، ابوجهل هم كه می داند كه پیغمبر اسلام فرستاده خداست ولی به زبان انكار می كند، با ایمان نیست ، باید زبان هماهنگ دل باشد. اگر كسی به دل معتقد است و عقیده قلبی را با زبان می گوید، اما در عمل از روی طغیان و تكبر نسبت به اوامر الهی بی اعتناست و تعالیم باری تعالی را نفی می كند، واپس می زند و اعراض می نماید، او هم دارای ایمان نیست ، زیرا اعراض از امر خدا و استكبار در مقابل فرمان آفریدگار جهان ، منافی با ایمان دل و منافی با اعتراف زبان است .

نمونه این امر ابلیس ، در جریان سجده آدم است . از آیات قرآن استفاده می شود كه ابلیس به خدا ایمان داشت ، آنچنان ایمانی كه در صف فرشتگان قرار گرفته بود، ایمان خود را هم به زبان می آورد و حتی در مواقعی نام حضرت حق را با احترام بسیار یاد می كرد تا جایی كه وقتی مطرود درگاه الهی شد و از قضیه آدم رنجیده خاطر گردید، گفت :

فبعزتك لا غوینهم اجمعین (23)

آنقدر در مقام بیان ، به خدا احترام كرد كه به عزت او قسم یاد نمود - اما این شیطانی كه ایمان باطنی دارد و به زبان هم اقرار می كند، در مقام عمل و اطاعت از فرمان الهی سركشی كرد، طغیان نمود و از امر خدا رویگردان شد. خدا به فرشتگان فرمود، آدم را سجده كنند:

و اذ قلنا للملائكه اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابلیس ابی و استكبر و كان من الكافرین (24)

ابلیس از اطاعت امر خدا ابا كرد، در مقابل فرمان الهی استكبار نمود و زیر بار اطاعت از فرمان خالق جهان نرفت و خدا تصریح می كند به اینكه ابلیس ، با این عمل به كفر گرایید و تمام اعمال گذشته اش بر باد رفت .

بنابراین من حیث المجموع استفاده می شود كه ایمان دل ، زمانی ارزش دارد كه با انكار زبان مواجه نشود، و همچنین ایمان دل زمانی ارزنده است كه به طغیان و سركشی در عمل مواجه نگردد. اگر دل بود، زبان هم معترف بود، و بدن هم انجام وظیفه كرد، مجموع این سه امر ایمان است ، و این مطلب در كتب روایات آمده كه به پاره ای از آنها اشاره می شود. رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرموده است :

الایمان معرفه بالقلب و قول باللسان و عمل بالاركان (25)

ایمان عبارت از عرفان قلب است و عقیده باطنی و همچنین گفتاری است به زبان و عملی است به اركان و جوارح .

عن النبی صلی الله علیه و آله : الایمان قول مقول و عمل معمول و عرفان العقول (26)

ایمان گفته ای است كه به زبان آید و عملی است كه انجام شود و معرفتی است كه در قلب مستقر گردد.

عن ابی الصلت الخراسانی قال ساءلت الرضا (ع) عن الایمان فقال : الایمان عقد بالقلب و لفظ باللسان و عمل بالجوارح ، لا یكون الایمان الا هكذا(27)

ابوالصلت خراسانی می گوید از حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام درباره ایمان سؤ ال كردم ، در پاسخ فرمود: ایمان ، عقد و اعتقاد به قلب است و لفظی است به زبان و عملی است به جوارح ، و ایمان نیست مگر آنچه كه گفتم .

راغب در كتاب مفردات غریب القرآن درباره ((ایمان )) می گوید:

و ذلك باجتماع ثلاثه اشیاء: تحقیق بالقلب و اقرار باللسان و عمل بحسب ذلك بالجوارح و یقال لكل واحد من الاعتقاد و القول الصدق و العمل الصالح ایمان (28). قال تعالی : و ما كان الله لیضیع ایمانكم (29)، ای صلاتكم

تحقق ایمان به اجتماع سه چیز است : اول باور قلبی ، دوم اقرار به زبان ، و سوم عمل به جوارح ، و درباره هر یك از این سه امر ایمان گفته می شود و راغب به آیه 143 سوره بقره استشهاد می كند كه خدا در آن آیه می فرماید:

و ما كان الله لیضیع ایمانكم ، ای صلاتكم

خداوند ایمان شما را ضایع نمی كند، یعنی نماز شما را بی اجر نمی گذارد. گفته راغب در معنی كردن ((ایمان )) به نماز ضمن حدیثی مفصل از امام صادق (ع) آمده است :

عن عیاشی عن ابیعبد الله (ع) اءنه سئل عن الایمان اءقول هو و عمل اءم قول بلا عمل . فقال : الایمان عمل كله والقول بعض ذلك العمل مفترض من الله مبین فی كتابه واضح نوره ثابته حجته یشهد له الكتاب و یدعو الیه و لما انصرف نبیه الی الكعبه عن بیت المقدس قال المسلمون للنبی صلی الله علیه و آله اءراءیت صلواتنا التی نصلی الی بیت المقدس ما حالنا فیها و حال من مضی من امواتنا وهم یصلون الی بیت المقدس فانزل الله تعالی : و ما كان الله لیضیع ایمانكم فسمی الصلوه ایمانا(30)

از امام صادق (ع) سؤ ال شد درباره اینكه آیا ایمان قول همراه با عمل است یا قول است بدون عمل . حضرت در پاسخ فرمود تمام ایمان عمل است و اقرار قسمتی از آن است كه از طرف باری تعالی واجب شده ، در كتاب الهی تبیین گردیده ، نورش آشكار است و حجتش ثابت . قرآن شریف به این امر شهادت می دهد و مردم را به آن فرا می خواند. آنگاه فرمود پس از آنكه نبی اكرم در نماز از بیت المقدس متوجه كعبه شد و قبله تغییر كرد، مسلمانان گفتند یا رسول الله وضع ما در نمازهایی كه به طرف بیت المقدس خوانده ایم چه خواهد بود و همچنین وضع درگذشتگان ما كه نمازها را به سوی بیت المقدس خوانده اند چه می شود؟ این آیه نازل شد:

و ما كان الله لیضیع ایمانكم (31)

خداوند ایمان شما را ضایع نمی كند.

آنگاه امام صادق (ع) فرمود: پروردگار نماز را ایمان خوانده است .

نتیجه بحث این شد كه ((ایمان )) مجموعه عقد قلب و اقرار به زبان و عمل به جوارح است و امام صادق (ع) در پاسخ به پرسش سائل فرموده است : تمام ایمان عمل است ، به این معنی كه عمل روح عقد قلب است ، عمل زبان اقرار است ، و عمل جوارح اطاعت از اوامر الهی است . اگر برادران و خواهران مسلمان بخواهند طبق گفته قرآن شریف ، واجد ایمان باشند، باید هر سه بعد مطلب را در نظر داشته باشند: از نظر معنوی ، مؤ من و دارای باور روحی باشند، از جهت زبان اعتراف كنند، و در مقام عمل ، اوامر الهی را اطاعت كنند تا بتوانند جایگاه خود را در صف مردم با ایمان و مؤ منین راستین قرار دهند.